بمناطق جنوب ببرد ، مادر هم چنین میکند و دختر از مرگ حتمی نجات می یابد.
شما تصور کنید که مادر بیچاره با شنیدن این حرفها چه حالی پیدا میکند... او جز اینکه همه اوقات خودرا در تشویش و نگرانی بسر برد چاره ای نخواهد داشت و تندرستی کودک خود را بسته بموقع رجوع کردن پزشک خواهد دانست! و اگر زن نظیر حیوانات بود، هرگز این رنج وعذاب را بخاطر کودک خویش نمیبرد و اگر انسان بود بخدای بزرگ و حکمت او توسل جسته و مانند زن ساده کشاورزی که آه میکشد و زیر لب میگوید: «خداداد و خدا هم گرفت
چه باید کرد مرگ برای همه هسته»
او نیز پی می برد که زندگانی وی و همه مردم و کودکانش بدست او و دکتر نیست بلکه فقط بدست خدا است.
و وی هر چه سعی و کوشش کند نخواهد توانست شر ناخوشی و مرگ را از کودکان خویش کم نماید، راستی موقعیت زن از این لحاظ بی نهایت باریک و مهم است زیرا او باید از مخلوقات کو چک و ضعیف و نازپروری که در معرض هزاران خار هستند محافظت نماید.
هر وقت حس کینه که در اثر گفتگو میان من وزنم رخداده بود، کم میشد، سعی میکردیم دو باره روابط و علایق خود را مستحکم سازیم، اما یکمرتبه بما خبر میدادند که دختر کوچکمان ( لیزا) مریض است یا آنکه (ماری) بدل درد مبتلا شده ... (اندریه)
شما تصور کنید که مادر بیچاره با شنیدن این حرفها چه حالی پیدا میکند... او جز اینکه همه اوقات خودرا در تشویش و نگرانی بسر برد چاره ای نخواهد داشت و تندرستی کودک خود را بسته بموقع رجوع کردن پزشک خواهد دانست! و اگر زن نظیر حیوانات بود، هرگز این رنج وعذاب را بخاطر کودک خویش نمیبرد و اگر انسان بود بخدای بزرگ و حکمت او توسل جسته و مانند زن ساده کشاورزی که آه میکشد و زیر لب میگوید: «خداداد و خدا هم گرفت
چه باید کرد مرگ برای همه هسته»
او نیز پی می برد که زندگانی وی و همه مردم و کودکانش بدست او و دکتر نیست بلکه فقط بدست خدا است.
و وی هر چه سعی و کوشش کند نخواهد توانست شر ناخوشی و مرگ را از کودکان خویش کم نماید، راستی موقعیت زن از این لحاظ بی نهایت باریک و مهم است زیرا او باید از مخلوقات کو چک و ضعیف و نازپروری که در معرض هزاران خار هستند محافظت نماید.
هر وقت حس کینه که در اثر گفتگو میان من وزنم رخداده بود، کم میشد، سعی میکردیم دو باره روابط و علایق خود را مستحکم سازیم، اما یکمرتبه بما خبر میدادند که دختر کوچکمان ( لیزا) مریض است یا آنکه (ماری) بدل درد مبتلا شده ... (اندریه)