نام کتاب: انتقام شوهر
بمناطق جنوب ببرد ، مادر هم چنین میکند و دختر از مرگ حتمی نجات می یابد.
شما تصور کنید که مادر بیچاره با شنیدن این حرفها چه حالی پیدا میکند... او جز اینکه همه اوقات خودرا در تشویش و نگرانی بسر برد چاره ای نخواهد داشت و تندرستی کودک خود را بسته بموقع رجوع کردن پزشک خواهد دانست! و اگر زن نظیر حیوانات بود، هرگز این رنج وعذاب را بخاطر کودک خویش نمی‌برد و اگر انسان بود بخدای بزرگ و حکمت او توسل جسته و مانند زن ساده کشاورزی که آه می‌کشد و زیر لب میگوید: «خداداد و خدا هم گرفت
چه باید کرد مرگ برای همه هسته»
او نیز پی می برد که زندگانی وی و همه مردم و کودکانش بدست او و دکتر نیست بلکه فقط بدست خدا است.
و وی هر چه سعی و کوشش کند نخواهد توانست شر ناخوشی و مرگ را از کودکان خویش کم نماید، راستی موقعیت زن از این لحاظ بی نهایت باریک و مهم است زیرا او باید از مخلوقات کو چک و ضعیف و نازپروری که در معرض هزاران خار هستند محافظت نماید.
هر وقت حس کینه که در اثر گفتگو میان من وزنم رخداده بود، کم میشد، سعی میکردیم دو باره روابط و علایق خود را مستحکم سازیم، اما یکمرتبه بما خبر میدادند که دختر کوچکمان ( لیزا) مریض است یا آنکه (ماری) بدل درد مبتلا شده ... (اندریه)

صفحه 69 از 136