و با چه وسائلی آنان را معالجه نمایند.
مرغ آنچه را که غریزه باو امر میکند نسبت بجوجه های خویش عمل مینماید، از اینرو جوجه هایش سرچشمه خوشی و لذت او هستند. اگر یکی از آنها مریض شود مرغ فقط جوجه را گرم میکند و غذا میدهد وقتی این کار را کرد اطمینان حاصل میکند که وظیفه اش را نسبت به جوجه انجام داده است... اگر با وجود این مواظبت جوجه مرد نمی‌پرسید که چرا جوجه اش مرد و به کجا رفت ، فقط کمی قدقد کرده پس از آن زندگی عادی خود را ادامه میدهد ، مثل اینکه هیچ اتفاقی رخ نداده است. اما زنان تیره بخت بخصوص همسرم ، با مرغ کاملا فرق داشت، زیرا بجز نگرانی مرض کودکان، نگرانیهای دیگری هم برای او و مادران که جگر گوشه های خود را تا سر حد پرستش دوست میدارند، وجود داشت که آنانرا ناراحت میکرد .
زنم کتابهای زیادی را درباره آموزش و پرورش کودکان مطالعه نمود ، ولی از نصایح و نظریات مختلف مبهوت مانده ندانست کدام یک را عملی نماید.
در حقیقت من و همسرم هر هفته در کتابها و مجلات نظریات جدیدی را میخواندیم و به آن رفتار میکردیم ... اگر یکی از کودکان مریض میشد ، ما پیرامون کسالت او زیاد فکر میکردیم و مثلا می‌گفتیم چون فلان غذا را خورده یا در اوقات معین او را شستشو نداده‌ایم بیمار شده است همسرم در این موارد گناه را از خود میدانست و خویش را سرزنش میکرد... که احتیاط های لازم را بجای نیاورده است .
کودکان اگر سالم و تندرست باشند باز هم نگرانی و عذاب ایجاد می کنند. اگر بیمار شوند زندگی را بدوزخ
مرغ آنچه را که غریزه باو امر میکند نسبت بجوجه های خویش عمل مینماید، از اینرو جوجه هایش سرچشمه خوشی و لذت او هستند. اگر یکی از آنها مریض شود مرغ فقط جوجه را گرم میکند و غذا میدهد وقتی این کار را کرد اطمینان حاصل میکند که وظیفه اش را نسبت به جوجه انجام داده است... اگر با وجود این مواظبت جوجه مرد نمی‌پرسید که چرا جوجه اش مرد و به کجا رفت ، فقط کمی قدقد کرده پس از آن زندگی عادی خود را ادامه میدهد ، مثل اینکه هیچ اتفاقی رخ نداده است. اما زنان تیره بخت بخصوص همسرم ، با مرغ کاملا فرق داشت، زیرا بجز نگرانی مرض کودکان، نگرانیهای دیگری هم برای او و مادران که جگر گوشه های خود را تا سر حد پرستش دوست میدارند، وجود داشت که آنانرا ناراحت میکرد .
زنم کتابهای زیادی را درباره آموزش و پرورش کودکان مطالعه نمود ، ولی از نصایح و نظریات مختلف مبهوت مانده ندانست کدام یک را عملی نماید.
در حقیقت من و همسرم هر هفته در کتابها و مجلات نظریات جدیدی را میخواندیم و به آن رفتار میکردیم ... اگر یکی از کودکان مریض میشد ، ما پیرامون کسالت او زیاد فکر میکردیم و مثلا می‌گفتیم چون فلان غذا را خورده یا در اوقات معین او را شستشو نداده‌ایم بیمار شده است همسرم در این موارد گناه را از خود میدانست و خویش را سرزنش میکرد... که احتیاط های لازم را بجای نیاورده است .
کودکان اگر سالم و تندرست باشند باز هم نگرانی و عذاب ایجاد می کنند. اگر بیمار شوند زندگی را بدوزخ