چیره گردد. شاید کسی بگوید اگر چنین شود ، نسل بشر منقرض میگردد و از روی زمین نابود میشود... من در پاسخ او میگویم مگر کسی در این مورد شک دارد که عاقبت نسل بشر باید منقرض شود .؟
این انقراض و نیستی مثل مرگ است که نمیتوان از آن گریخت . تمام ادیان گفته اند که دنیا دیر یا زود نابود خواهد شد .
.پوزه نیشیوف در این هنگام از سخن گفتن خودداری کرد و به آرامی مشغول کشیدن سیگار شد و آنگاه پس لحظه ای بسخنان خود چنین ادامه داد :
- اکنون خوب است بسرگذشت خود برگردیم :
من گفتم که ازدواج کردم و ماه عسل آمد و من سعی و کوشش نمودم که آن ماه بخوشی و خرمی سپری گردد، ولی تلاش و کوشش من بیهوده بود ، زیرا آن ماه آمیخته به عار و ننک و ملالت ودرد سر بود. اتفاقا من روزی همسر خود را ملول و اندوهناک دیدم ... گمان میکنم آن روز ، روز سوم یا چهارم ازدواجمان بود ، من علت ملالت و اندوه وی را پرسیدم و مشغول بوسیدن او شدم تا شاید بوسیله بوسه اسرار او را کشف کنم ، همینکه بازوان خود را دور کمرش افکندم ، او بخشونت حرکتی بخود داده بشدت بازوانم را پس زد و بنای گریستن را گذاشت ، من از او پرسیدم :
- تورا چه میشود ؟! او پاسخی نداد ، ولی معلوم بود که از علت اندوه خود