نام کتاب: انتقام شوهر
هنگام خارج شدن صاحب کاباره دنبالم میدوید و مردم را دعوت بداخل شدن میکرد ، او در حالیکه عکس زن ریشدار را نشان میداد ، بمن اشاره کرده و میگفت :
- شما میتوانید از این آقا که زن ریشدار را دیده سؤال کنید که چقدر جالب است !.. باور کنید دیدن او به آن مختصر پولی که می پردازید، ارزش دارد . صاحب کاباره تصور میکرد که براستی من از دیدن زن ریشدار خوشم آمده است !..
حال او شبیه حال شوهرانی بود که ناملایمات ماه عسل. را دیده مجبور باشند دم نزنند تا نزد دیگران خجل و سرافکنده شوند.
من شخصا علاقه ای ندارم که کسی خجل و مأیوس شود، ولی میل دارم حقیقت را بطور صریح و بی پرده بیان نمایم. ماه عسل ما بی اندازه خسته کننده و ملالت آور بود. این
ماه مرا بیاد ایامی انداخت که می‌خواستم سیگار کشیدن را فراگیرم.
آری در آنروزها تلخی توتون را احساس کرده بر اثر کشیدن سیگار سرگیجه میگرفتم اما هرطور بود تبسم می‌نمودم و وانمود می‌کردم که آن آزمایش خیلی لذت آور و سرگرم کننده است.
من به او گفتم :
- در باره ماه عسل عقیده عجیبی دارید.... پس چگونه میخواهید مردم ازدواج کرده زیاد شوند ، در حالیکه مدعی هستید زندگی زناشوئی تا باین حد و پایه ملالت آور و غیر قابل تحمل است !...

صفحه 46 از 136