آنرا جز با خجلت وتنفریاد نمایم
چنان برمیامد که نامزدی ما بر روی عشق متبادل استوار است.
ولی اگر چنان بود ، میبایستی سخنان و حرکات و تمایلاتمان حاکی از این عشق و محبت باشد .
من فکر میکردم تاکلامی پیدا کرده بزبان آورم پس از آنکه آن کلام را میجستم و بلب میاوردم ، دو مرتبه در میان ما سکوت و خاموشی بر قرار میگردید و من باز برای پیدا کردن موضوع تازه ای بتفکر می پرداختم .
اما اگر چیزی از خاطرم نمیگذشت، رشته سخن را به آنچه مربوط بزندگی جدیدمان میشد میکشیدیم و چون نادان و قدیمی نبودیم ولو اینکه موضوعی برای صحبت نمییافتیم ، خود را ملزم بحرف زدن میدانستیم .
ما مانند سایر مردم، با هم ازدواج کردیم و مدتی را که ماه عسل مینامند گذراندیم ، اما این ماه چه اسم شیرین ولی بی مسمائی داشت ...!
در یکی از سفرهای خود در پاریس، روزی دنبال کابارهای که آنرا قبلا دیده بودم میگشتم، دم کاباره کوچکی، اعلان کرده بودند که زن ریشداری را بمعرض تماشا قرار میدهند ! ... فورا داخل آن کاباره شدم. زن ریشدار آنان مردی بود که جامه زنان در بر کرده حرکت و صدای آنان را تقلید مینمود.
من با نفرت تمام آنجا را ترک گفتم .
چنان برمیامد که نامزدی ما بر روی عشق متبادل استوار است.
ولی اگر چنان بود ، میبایستی سخنان و حرکات و تمایلاتمان حاکی از این عشق و محبت باشد .
من فکر میکردم تاکلامی پیدا کرده بزبان آورم پس از آنکه آن کلام را میجستم و بلب میاوردم ، دو مرتبه در میان ما سکوت و خاموشی بر قرار میگردید و من باز برای پیدا کردن موضوع تازه ای بتفکر می پرداختم .
اما اگر چیزی از خاطرم نمیگذشت، رشته سخن را به آنچه مربوط بزندگی جدیدمان میشد میکشیدیم و چون نادان و قدیمی نبودیم ولو اینکه موضوعی برای صحبت نمییافتیم ، خود را ملزم بحرف زدن میدانستیم .
ما مانند سایر مردم، با هم ازدواج کردیم و مدتی را که ماه عسل مینامند گذراندیم ، اما این ماه چه اسم شیرین ولی بی مسمائی داشت ...!
در یکی از سفرهای خود در پاریس، روزی دنبال کابارهای که آنرا قبلا دیده بودم میگشتم، دم کاباره کوچکی، اعلان کرده بودند که زن ریشداری را بمعرض تماشا قرار میدهند ! ... فورا داخل آن کاباره شدم. زن ریشدار آنان مردی بود که جامه زنان در بر کرده حرکت و صدای آنان را تقلید مینمود.
من با نفرت تمام آنجا را ترک گفتم .