نزدیک شدم و دریافتم که گفتار آنها حس کنجکاوی مرد کوتاه قامت عصبی را هم برانگیخته است. او با آنکه از جای خود تکان نمیخورد دیدگان براقش را به صحبت کنندگان دوخته سراپا گوش شده بود تا کلمات آنها را بشنود. زن سیگارکش در حالیکه تبسم کوچکی بر گوشه لبانش نقش بسته بود چنین گفت:
- آیا ممکن است از راه اشاعه علم و دانش زیانهائی پدید آید؟!
و سپس به سخنان خود ادامه داد:
- بدون شک در دنیای کنونی کسی نمیتواند مانند سابق ازدواج کند و زن و مرد تا یکدیگر را نبینند و اطمینان حاصل نکنند که در زندگی زناشوئی خوشبخت و سعادتمند خواهند شد با هم ازدواج نمیکنند، اما در قدیم بدون اینکه طرفین یکدیگر را ببینند ازدواج میکردند.
آیا بنظر شما روش کنونی بهتر است یا عمل قدیمیها؟!
آنگاه نگاهی به وکیل دادگستری و مرد کوتاه قامت نموده سپس نگاهی هم به من کرد، مثل این بود که روی سخن او به همه ما است.
و اما تاجر سالخورده نگاه تحقیر آمیزی بر وی افکند و بدون اینکه جواب پرسش او را بدهد گفت:
من آنچه را گفتم تکرار میکنم سطح علم و دانش در میان مردم بیش از سابق بالا رفته است.
وکیل دادگستری تبسم کنان گفت:
خیلی خوشوقتم که شما ارتباط بین تعلیم و عدم موفقیت در زندگی زناشوئی را توضیح میدهید، یا رابطه بالا رفتن سطح علم و موضوع زیاد شدن طلاق را تشریح مینمائید.