او اعتنائی ندارند. اما افرادی هستند که دنبال روش تازه ای میگردند و بر این عرف و عادت می خندند.
این رویه جدید عبارت از اینست که دختران در خانه های خود می نشینند تا جوانان چنانکه برای خرید به بازار میروند، به سراغ آنان بروند و یکی را از آن میان برای همسری خود برگزینند. دختر در برابر این جوانان ساکت و نگران مانده اگر جراتی پیدا کرد، به یکی از آنها چنانکه چشمش گواهی میدهد، چنین میگوید:
«عزیزم مرا بگیر... خواهش میکنم مرا به همسری قبول کن ... ببین چه شانه پهن و سینه قشنگی دارم، چهره زیبا و اندام موزون مرا نگاه کن!!»
جوانان با این دختران در شب نشینی ها و محافل میرقصند، یکایک را آزمایش میکنند و هریک از آنها پیش خود چنین میگوید: من آنقدر احمق و نادان نیستم که فریب خورده به دام افتم؟
در حقیقت هر جوانی حس میکند که از طرف دختران نیرنگهائی برای به دام افکندن بکار برده میشود،
او از دانستن این موضوع احساس خوشحالی و تکبر مینماید، اگر یکی از رفقای وی پایش بلغزد و در دام عشق دختری گرفتار شود و این عشق منتهی به ازدواج گردد، از ته دل میخندد !!
پوزد نیشیوف لحظه ای ساکت ماند، من از وی پرسیدم:
پس تو چه میخواهی؟ معلوم میشود تو میخواهی که دختران به خواستگاری جوانان بروند؟
او با صراحت لهجه جواب داد: در حقیقت خود هم نمیدانم چه میخواهم...
این رویه جدید عبارت از اینست که دختران در خانه های خود می نشینند تا جوانان چنانکه برای خرید به بازار میروند، به سراغ آنان بروند و یکی را از آن میان برای همسری خود برگزینند. دختر در برابر این جوانان ساکت و نگران مانده اگر جراتی پیدا کرد، به یکی از آنها چنانکه چشمش گواهی میدهد، چنین میگوید:
«عزیزم مرا بگیر... خواهش میکنم مرا به همسری قبول کن ... ببین چه شانه پهن و سینه قشنگی دارم، چهره زیبا و اندام موزون مرا نگاه کن!!»
جوانان با این دختران در شب نشینی ها و محافل میرقصند، یکایک را آزمایش میکنند و هریک از آنها پیش خود چنین میگوید: من آنقدر احمق و نادان نیستم که فریب خورده به دام افتم؟
در حقیقت هر جوانی حس میکند که از طرف دختران نیرنگهائی برای به دام افکندن بکار برده میشود،
او از دانستن این موضوع احساس خوشحالی و تکبر مینماید، اگر یکی از رفقای وی پایش بلغزد و در دام عشق دختری گرفتار شود و این عشق منتهی به ازدواج گردد، از ته دل میخندد !!
پوزد نیشیوف لحظه ای ساکت ماند، من از وی پرسیدم:
پس تو چه میخواهی؟ معلوم میشود تو میخواهی که دختران به خواستگاری جوانان بروند؟
او با صراحت لهجه جواب داد: در حقیقت خود هم نمیدانم چه میخواهم...