او در آن شب اثری عمیق در من گذاشت، گمان می‌کردم دانائی و زیبائی را باهم دارد و نمونه یک زن کامل است،
از اینرو روز دیگر از وی خواستگاری کردم.
در اینجا باید بگویم که نه تنها در جامعه ما، بلکه در تمام اجتماعات از هزار نفر مرد یک نفر پیدا نمیشود که قبل از شب دامادی، ازدواج نامشروع نکرده باشد! و من میدانم اکنون در طبقه جوان افراد روشنفکری هستند که عقیده دارند همانطور که نجابت و عفت برای زنان لازم است، برای مردان نیز ضروری می‌باشد و در این مورد فرقی بین زن و مرد نیست... من از خدا می‌خواهم که بر تعداد این جوانان بیفزاید، اما در روزگار جوانی من، از میان هزار نفر یک نفر چنین نظری. در باره نجابت مردان نداشت.
هر فردی می‌داند که زن و مرد باید از لحاظ نجابت یکسان باشند، ولی کجا مردان به آنچه میدانند رفتار میکنند....!
همه نویسندگان در داستانهای خود از اشعه زرین خورشید و ماهتاب دلفریب و چمن‌های سبز و خرم و آبشارها و دریاچه های زیبا که قهرمان داستانهایشان به آنجا میروند سخن میگویند و هر گاه از عشق یکی از قهرمانان بحث شود ابدا از عشقبازیها و شهوترانی هائی که قهرمانان مرد پیش از دیدار معشوقه خود داشته حرفی نمیزنند.
اگر داستان نویسی از این قاعده بیرون برود، روح پیدا نمی کند و خواننده نخواهد داشت....
آری دخترانیکه می‌خواهند ازدواج کنند، قربانی