میافت و مانع از شنیدن کلام وکیل دادگستری میشد.
وقتی که صداها خاموش شد، کلمات وکیل دادگستری در میان گفتار دیگران کاملا مشخص گردید. موضوع صحبت تغییر کرده پیرامون مسائل عمومی که جنبه شخصی نداشت بحث میشد.
وکیل دادگستری درباره طلاق صحبت میکرد و میگفت: این مسأله افکار دانشمندان اجتماعی اروپا را جلب کرده و حتی در روسیه نیز طلاق زیاد شده و روز بروز زیادتر میشود.
وکیل دادگستری دفعتا متوجه شد که فقط اوست که در میان مسافران با صدای بلند صحبت میکند از اینرو لحظه ای سکوت کرد و بعد رو به تاجر سالخورده نمود و گفت:
«در قدیم طلاق مرسوم نبوده است... آیا چنین نیست؟!» اما در این موقع ترن حرکت کرد، تاجر کلاه از سر برداشت و روی سینه علامت صلیب کشیده مشغول دعا خواندن گردید، مثل این بود که از خدا میخواست مسافرتش را خالی از خطر کند. وکیل دادگستری با کمال ادب منتظر شد تا تاجر از دعای خود فراغت حاصل نمود و کلاهش را بر سر گذاشت و در جواب او گفت:
- آقا طلاق از زمان قدیم وجود داشته ولی نه به اندازه ای که امروز متداول است ... ما از مردمی که زمان دانائشان کرده و چشم و گوششان باز شده نباید توقعی جز این داشته باشیم...!
ترن در این هنگام بر سرعت خود افزود بطوریکه دیگر آنچه را میگفتند به سختی شنیده میشد...چون بحث پیرامون موضوعی بود که من از آن خوشم میآمد از جا برخاسته به صحبت کنندگان
وقتی که صداها خاموش شد، کلمات وکیل دادگستری در میان گفتار دیگران کاملا مشخص گردید. موضوع صحبت تغییر کرده پیرامون مسائل عمومی که جنبه شخصی نداشت بحث میشد.
وکیل دادگستری درباره طلاق صحبت میکرد و میگفت: این مسأله افکار دانشمندان اجتماعی اروپا را جلب کرده و حتی در روسیه نیز طلاق زیاد شده و روز بروز زیادتر میشود.
وکیل دادگستری دفعتا متوجه شد که فقط اوست که در میان مسافران با صدای بلند صحبت میکند از اینرو لحظه ای سکوت کرد و بعد رو به تاجر سالخورده نمود و گفت:
«در قدیم طلاق مرسوم نبوده است... آیا چنین نیست؟!» اما در این موقع ترن حرکت کرد، تاجر کلاه از سر برداشت و روی سینه علامت صلیب کشیده مشغول دعا خواندن گردید، مثل این بود که از خدا میخواست مسافرتش را خالی از خطر کند. وکیل دادگستری با کمال ادب منتظر شد تا تاجر از دعای خود فراغت حاصل نمود و کلاهش را بر سر گذاشت و در جواب او گفت:
- آقا طلاق از زمان قدیم وجود داشته ولی نه به اندازه ای که امروز متداول است ... ما از مردمی که زمان دانائشان کرده و چشم و گوششان باز شده نباید توقعی جز این داشته باشیم...!
ترن در این هنگام بر سرعت خود افزود بطوریکه دیگر آنچه را میگفتند به سختی شنیده میشد...چون بحث پیرامون موضوعی بود که من از آن خوشم میآمد از جا برخاسته به صحبت کنندگان