نام کتاب: انتقام شوهر
این اندیشه ها اغلب مرا بیمناک میساخت بطوریکه از خدا میخواستم مرا از اشتباه محفوظ بدارد و راه راست را نشانم دهد ولی افسوس که سرانجام در پرتگاه مخوفی سرنگون شدم.
وقتیکه با غرائز شدید خود که بهر جوان دست میدهد در نبرد بودم یکی از جوانان که دوست برادرم بود بنزد من آمد. او از جوانان با ذوق و بذله گوئی که ما غالبا آنها را خوش اخلاق و سبکروح مینامیم در حالیکه از پست ترین اشخاص بشمار میروند، بود.
او بمن یاد داد که چگونه باید مشروب بخورم تا مست و بی خبر شوم و چگونه باید قمار کنم تا پاکباز شوم.
آری این جوان در آنشب مرا برانگیخت که زیاد باده بنوشم و پس از آن وادارم کرد که یکی از خانه های فسق و فجور بروم. برادرم نیز تا آنشب پاک و بی آلایش بود، ولی ما بدون اینکه بدانیم چه میکنیم سقوط کرده بودیم یک سقوط اخلاقی.
کسانیکه از من بزرگتر و با تجربه تر و عاقلتر بودند در آنشب بمن نگفتند که کارم اشتباه و گناه بوده است ، هنوز جوانان ماکسی را نمی یابند که آنها را از زشتکاریها بر حذر دارد.
بعقیده من اگر به جوانی که در سن غرور شهوت است بگویند چه باید بکند و از چه چیزهایی باید پرهیز نماید هزار بار برای او بهتر و مفیدتر از درسهائی است که در ادبیات و قواء صرف افعال باو میاموزند.

صفحه 23 از 136