نام کتاب: انتقام شوهر
و از اینکه آن همه پیرامون عیش و نوش گردیدم ، احساس خجالت نمیکنم ، زیرا عقیده داشتم که از جوانان هم سن خود گامی فراتر نگذارده‌ام.
همیشه از زنهائی که نسبت به من عشق میورزیدند دوری میگزیدم، چون یقین داشتم که آنان برایم اسباب زحمت و ناگواری خواهند شد.
ولی پس از چندی کوشش نمودم که روابط خود را با زنان محدود نمایم و تا می‌توانم از استحکام آن بکاهم، از اینرو پیوسته بر خود میبالیدم که شخص با اراده ای هستم و تابع احساسات نمی‌شوم بطوریکه با یک تصمیم قادرم رابطه خود را باهر زنی قطع کنم.
ولی برخلاف تصور، یکدفعه رنج زیادی کشیدم ، زیرا نتوانستم از زنیکه شیفته و پا بند من شده بود در فرصت مناسب دست بکشم، با وجود این پول زیادی برای او فرستاده پیغام دادم که من نسبت به وی هیچگونه علاقه و محبتی ندارم، او باید مرا فراموش کند و رابطه اش را با من قطع نماید.
پوزد نیشیوف لحظه ای ساکت ماند و سپس گفت:
- شما نباید وقتی عقیده ای مخالف نظرتان ایراد میشود سرتان را بعلامت تأیید فرود آورید!
آنگاه در حالیکه سر خود را تکان میداد گفت:
- در حقیقت همه این چیزها وحشتناک است و ما باید برای آنچه وحشتناک است حدی قائل شویم.
من از او پرسیدم:
- آن چیزی را که وحشتناک میدانید چیست؟
وی پاسخ داد:

صفحه 20 از 136