دست بر نیمکتی تکیه داده است وی از زن پرسید:
- مقصودتان از عشق چه نوع عشقی است؟
- زن متوجه تأثر و نگرانی و حرکات او که حاکی از عصبانیت بود شده با صدای آرامی گفت:
- مقصودم عشق پاک و حقیقی است، اگر چنین عشقی بین زن و مردی حکمفرما شود و منجر به ازدواج گردد، آن زناشوئی مقرون به خوشی و سعادت خواهد بود.
جوان تبسمی از روی خجلت نمود و گفت:
- ولی مقصودتان از عشق پاک چیست؟!
- زن فریاد برآورد:
- بدون شک همه میدانند عشق پاک چیست!!
جوان گفت:
- من نمیدانم عشق پاک چیست آیا ممکن است آن را برای من شرح دهید. زن پاسخ داد:
- این کار خیلی ساده و آسانست:
آنگاه ساکت ماند و لحظه ای در فکر فرو رفت، سپس در تعقیب سخنان خود گفت:
- از من میپرسید که عشق چیست ... عشق آنست که انسان شخصی را بر تمام مردم برتری دهد.
جوان خندید و گفت:
این برتری تا چه زمانی باقی خواهد ماند؟! آیا یک ماه، دو روز و یا فقط نیم ساعت!
زن گفت:
- بدون شک تو بد فکر میکنی.
در اینجا وکیل دادگستری خود را داخل صحبت کرد و گفت:
- مقصودتان از عشق چه نوع عشقی است؟
- زن متوجه تأثر و نگرانی و حرکات او که حاکی از عصبانیت بود شده با صدای آرامی گفت:
- مقصودم عشق پاک و حقیقی است، اگر چنین عشقی بین زن و مردی حکمفرما شود و منجر به ازدواج گردد، آن زناشوئی مقرون به خوشی و سعادت خواهد بود.
جوان تبسمی از روی خجلت نمود و گفت:
- ولی مقصودتان از عشق پاک چیست؟!
- زن فریاد برآورد:
- بدون شک همه میدانند عشق پاک چیست!!
جوان گفت:
- من نمیدانم عشق پاک چیست آیا ممکن است آن را برای من شرح دهید. زن پاسخ داد:
- این کار خیلی ساده و آسانست:
آنگاه ساکت ماند و لحظه ای در فکر فرو رفت، سپس در تعقیب سخنان خود گفت:
- از من میپرسید که عشق چیست ... عشق آنست که انسان شخصی را بر تمام مردم برتری دهد.
جوان خندید و گفت:
این برتری تا چه زمانی باقی خواهد ماند؟! آیا یک ماه، دو روز و یا فقط نیم ساعت!
زن گفت:
- بدون شک تو بد فکر میکنی.
در اینجا وکیل دادگستری خود را داخل صحبت کرد و گفت: