نام کتاب: انتقام شوهر
یک ساعت بعد پرستار بچه ها آمد و خبر داد که زنم بنوبه عصبی مبتلا شده است ، بلا درنگ با طاق او شتافتم و دیدم در حالیکه سراپا میلرزد، گاهی گریه میکند و زمانی میخندد . صبح حالش بهتر شد و ما بعلت وجود چیزی که مردم آنرا (عشق) مینامند با هم آشتی کردیم .
هنگامیکه من بد گمانی خود را نسبت به دتروکانتشکی ابراز کردم، ابدا تعجبی ننمود فقط خنده ای طبیعی کرد و گفت:
- آیا موسیقی دانی میتواند جز سرودی که آنرا مینوازد در شخص احساس دیگری برانگیزد ! با زن شوهرداری نظیر مرا فریب داده شیفته خود نماید! با وجود اینکه ما برای یکشنبه شب گروهی از دوستان خود را دعوت کرده‌ایم، اگر مایل باشی او را ترک خواهم گفت و برای وی خواهم نوشت که مریض هستم و بدینگونه همه تصوارت و سوء تفاهمات پایان خواهد یافت.
دفتر این موضوع با گفتار همسرم بطور موقت بسته شد. یکشنبه شب مدعوین آمدند و زنم با تروکانتشکی ماهرانه موسیقی نواختند، درست مثل این بود که هیچ اتفاقی روی نداده است.
برای آنکه رضایت مدعوین را از هر حیث فراهم آورم، در انتخاب مشروبات و غذاها توجه و دقت خاص نموده خود برای خرید ببازار رفتم.
و همینکه ساعت شش بعد از ظهر شد ، آنها آمدند و حریفم که لباس شب نشینی شیکی در برداشت در میان جمعیت دیده میشد، ولی در حالیکه با خوشحالی بسوالاتی که از او میشد ، پاسخ می داد ، سخنان خود را با شیرین ترین تبسمها می‌آمیخت و به مخاطب چنین میفهماند که عقیده‌اش با نظر او تفاوتی ندارد!

صفحه 104 از 136